دختری و مهمونی رفتن
دختری آماده برای رفتن به مهمونی خونه عمه جونش بعد از گذشت 15 دقیقه و نیومدن بابایی سر رفتن حوصله دختری و غر غرکردن برای اینکه می خواستی لباساتو عوض کنی و یه مامان فداکار که با زحمت و التماس فراوان بهت لباس پوشونده بودم مجبور شدم با عکس گرفتن از سرکارخانوم سر گرمت کنم تا آقای پدر تشریف بیارن دیگه تو عکس گرفتن هم همکاری نکردی تا اینکه بالاخره با نیم ساعت تاخیر بالاخره آقای پدر تشریف آوردن و راهی مهمونی شدیم. ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
13:32